معرفی کتاب قلندر و قلعه
شیخ اشراق…عارف، عاشق. داستانی بسیار زیبا، دلنشین، عاشقانه و عارفانه بر اساس زندگی این شیخ بزرگوار. با لحظهلحظه این کتاب زندگی کردم. خندیدم و گریستم. گاهی شوریدم و گاهی آرام شدم. چه گمنامند چنین انسانهایی در زمین و چه شهرهاند در آسمان.
برای من که مدتی بود از بعضی اسلامنماها و عارفنماها رنجیده خاطر بودم، کتاب قلندر و قلعه حکم شفا را داشت! حکم امید و نور. عشق از کلمهبهکلمه این کتاب جاریست. محال است شیفته شیخ اشراق نشوی. گاهی در میانه کتاب، تردید میکردم که آیا شیخ سهروردی وجود خارجی داشته یا افسانه است! این سطح از عشق را زندگی کردن برای انسان امروزی گاهی غریب مینماید. قدرت و زیبایی قلم جناب یثربی این عشق را بیشتر مینمایاند.
***برشی از کتاب قلندر و قلعه***
دستهای سپیدش که گویی از عاج تراشیده شده بود، سینی نقره کار و پیالههای شربت را به رقص آورده بود. ابروان سیاه و بههمپیوستهاش، تاق آفتابی محرابهای مقدس را تداعی میکرد و خمار چشمهایش، سرشار از زلال شراب ناب بود. گونههای سرخ و سپیدش درست مثل دو سیب بود که در شبنم نور مشعشع خورشید میتابید!
ای سبز! بهار باورم همواره —– تو ناز بیار میخرم همواره
زن، محو قامت کشیده عروسش، لبخندی از سر رضایت زد و گفت:
-سلام به روی ماهت نازدانه!
مادر طاقت نداشت. میخواست اولین جرقه را بزند. سر در گوش یحیی برد. میبینی پسرم، میبینی؟ هانیه چه آفتابی شده، اما یحیی چیزی نگفت. مادر بر زمین بود، او در آسمان. مادر به شوق فرشته خصالی مبهوت و او محو در جلال و جمال ملکوت…
*** پشت جلد کتاب قلندر و قلعه ***
قلندر و قلعه، داستان زندگی شیخ اشراق، شهابالدین یحییبنحبش سهروردی از حکما و عرفای بزرگ قرن ششم هجری ایران است. او در سال ۵۸۷ هجری در سن ۳۶ یا ۳۷ سالگی به فتوای علما در حلب کشته شد. اگرچه بسیاری از دیدگاههای فلسفی او به زبان ساده در این داستان آمده است اما اساس این نوشته راه و رسم سلوکی اوست که میراث حکما، عرفا و به ویژه فرزانگان ایران باستان است.
درباره نویسنده: سید یحیی یثربی
دیدگاهها
منم فیلمش رو که دیدم جذب منشش شدم، رفتم کتابش رو خوندم. شگفت بود
نویسنده
از منظر حس و انرژی که هنگام خواندن کتاب می گرفتم، به جرات این کتاب جز ۲۰ کتاب برتری است که خوانده ام!