چه آرامشی. چند سالی از اولین ارتباط من با شهرکتاب مرکزی میگذرد.
یادم میآید تا چند سال هر وقت نیاز به حال خوب داشتم اینجا میآمدم. در دنیای کتابها غرق میشدم و گاهی برای کامل کردن عیش، در کافه نقلی داخل اینجا قهوهای مینوشیدم و کیکی میخوردم. تا چند سال اینجا زیباترین مامن من بود. این سالها خیلی چیزها بر من گذشت. خیلی تجارب مختلف و تغییرات داشتم. اما همچنان اینجا برای من همان حال و هوا را دارد. همان آرامش و همان حال خوب.
امروز قبل از رفتن به مراسمی که دعوت شدهام خودم را به شهر کتاب رساندم. مهم نیست این بودن چقدر طول میکشد. هر چند کوتاه در من تاثیری عمیق دارد. حال خوب و تازه شدن. چقدر در اینجا من به طبیعتم نزدیکم. انگار رسالتم این بوده که در اینچنین محیطی باشم و خدمت کنم. چقدر اینجا آدمها میتوانند خودشان باشند. چقدر اینجا آدمها راحت و بیپیرایه صحبت میکنند. اینجا مجموعهایست از آدمهای زندهای که میآیند و میروند و هزاران اندیشه کاغذی. رمان، داستانکوتاه، زندگینامه ، سفرنامه، تاریخ، شعر، فسلفه و … آدمها اوج بودنشان را در قالب کتاب میآورند. پس بهترین تجارب آدمها اینجاست. چه از این بهتر! بسیاری از نوشتههایم را اینجا قلم زدهام. بسیار اندیشه کردم. بسیاری از احساساتم را اینجا تجربه کردم. شهر کتاب برای من حکم یک موجود زنده را دارد. میگویند یکی از نشانههای موجود زنده، اثرگذاری آن است. و من این اثرگذاری را در اینجا حس کردم….
به جرات میتوانم بگویم بوجود آمدن شهرکتاب، نوع تعامل کتابخوانها را با کتاب به کلی عوض کرد. بماند که بسیاری را نیز با کتاب آشتی داد و بسیاری را کتابخوانتر کرد. اینجور تعامل و لمس کتاب به صورت آزادنه هدیهای بود که شهر کتاب به ما عرضانی کرد. حال خوب پرسه زدن بین قفسههای کتاب و ارتباط برقرار کردن با کتاب بدون نگرانی از تذکر و بدون چپچپ نگاه کردنهای کتابفروش! حتی اینکه بنشینی و اگر دوست داری تورقی کنی تا ببینی زبان کتاب را دوست داری یا نه…
در یک کلام بگویم: حال خوب کتاب با شهر کتاب
امروز قبل از رفتن به مراسمی که دعوت شدهام خودم را به شهر کتاب رساندم. مهم نیست این بودن چقدر طول میکشد. هر چند کوتاه در من تاثیری عمیق دارد. حال خوب و تازه شدن. چقدر در اینجا من به طبیعتم نزدیکم. انگار رسالتم این بوده که در اینچنین محیطی باشم و خدمت کنم. چقدر اینجا آدمها میتوانند خودشان باشند. چقدر اینجا آدمها راحت و بیپیرایه صحبت میکنند. اینجا مجموعهایست از آدمهای زندهای که میآیند و میروند و هزاران اندیشه کاغذی. رمان، داستانکوتاه، زندگینامه ، سفرنامه، تاریخ، شعر، فسلفه و … آدمها اوج بودنشان را در قالب کتاب میآورند. پس بهترین تجارب آدمها اینجاست. چه از این بهتر! بسیاری از نوشتههایم را اینجا قلم زدهام. بسیار اندیشه کردم. بسیاری از احساساتم را اینجا تجربه کردم. شهر کتاب برای من حکم یک موجود زنده را دارد. میگویند یکی از نشانههای موجود زنده، اثرگذاری آن است. و من این اثرگذاری را در اینجا حس کردم….
به جرات میتوانم بگویم بوجود آمدن شهرکتاب، نوع تعامل کتابخوانها را با کتاب به کلی عوض کرد. بماند که بسیاری را نیز با کتاب آشتی داد و بسیاری را کتابخوانتر کرد. اینجور تعامل و لمس کتاب به صورت آزادنه هدیهای بود که شهر کتاب به ما عرضانی کرد. حال خوب پرسه زدن بین قفسههای کتاب و ارتباط برقرار کردن با کتاب بدون نگرانی از تذکر و بدون چپچپ نگاه کردنهای کتابفروش! حتی اینکه بنشینی و اگر دوست داری تورقی کنی تا ببینی زبان کتاب را دوست داری یا نه…
در یک کلام بگویم: حال خوب کتاب با شهر کتاب
دیدگاهها
سلام
واقعا به نکات خوبی اشاره میکنین
این که صاحب کتاب فروشی مدام نگات کنه خیلی آدم رو اذیت میکنه
امان از این کافیشاپها
پاشون به همه جا باز شده
نویسنده
سلام
کافی شاپ ها برای من ارزشمندند. البته آنهایی که محیطی آرام و تمیز برای مشتری فراهم می کنند. آنهایی که خدمات خوب می دهند و کمک می کنند مشتری به بهترین نحو خلوت خود را داشته باشد.
واقعا دمت گرم حالا حضوری دیدمت باهات صحبت میکنم در مورد این حال خوب …
نویسنده
ممنونم امیر عزیز