کافه شلوغ است. مثل همیشه. تماس نگرفتم برای رزرو. برایم غریب است رزرو برای یک نفر! داخل میشوم.
دختر صندوقدار میگوید برای الان جا نداریم. حتی میز اجتماعات هم پر است.
کمی مکث میکنم.
اگر میخواهید میتوانید تلفنتان را بدهید؛ خالی شود تماس میگیرم خدمتتان.
مردد میمانم. هیچ وقت دوست ندارم برای رستوران یا کافه “در صف” بمانم. حس ناخوشایندی برایم دارد. اینجور مواقع با خودم میگویم مگر قحطی کافه و رستوران است که بخواهم منتظر شوم میز خالی شود؟!